شورای نگهبان به روایت آیت الله مومن
ناظران شورای نگهبان بازداشت شدند
پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان در آستانه سالروز تاسیس شورای نگهبان، با هدف معرفی بیشتر این نهاد، بخشی از خاطرات آیت الله مهدوی كنی عضو اسبق شورای نگهبان را منتشر ساخت.
در این كتاب آمده است:
**از شورای عالی قضائی تا شورای نگهبان
وقتی آقای بهشتی و پس از مدتی آقای قدوسی به شهادت رسیدند، حضرت امام ، آقای "موسوی اردبیلی" را به عنوان رئیس دیوان عالی كشور و آقای ربانی املشی را به عنوان دادستان كل كشور تعیین كردند.
سه تن دیگر از اعضای شورای عالی قضایی نیز به انتخاب قضات، تعیین میشدند، منتهای مراتب، شرط احراز این سمت، برخورداری از اجتهاد بود و حضرت امام میبایست اجتهاد آنان را تأیید كنند. بعد از شهادت آقایان بهشتی و قدوسی، بنده به عنوان یكی از اعضای شواری عالی برگزیده شدم ؛ ضمن اینكه با حفظ سمت به لحاظ اینكه سرپرست دادگاههای عالی بودم، وظیفهی تعیین قضات را هم به عهده داشتم .
مدتی بعد، از شورای عالی قضایی بیرون آمدم و از طرف حضرت امام ، به عنوان عضو فقهای شورای نگهبان انتخاب شدم؛ به این شرح كه بعد از سال سوم، قرعه كشی صورت گرفت و سه تن از فقها از شورای نگهبان، خارج شدند.
این افراد عبارت بودند از آقایان: رضوانی ، مهدوی كنی و ربانی املشی و به جای آنان سه نفر دیگر یعنی آقایان محمدی گیلانی و امامی كاشانی و بنده از سوی حضرت امام در نیمه دوم دوره (یعنی از سال چهارم ) انتخاب شدیم .
در آن مقطع بنده در تهران بودم و از قضا این ماجرا با افتتاح اولین اجلاسیهی خبرگان ، همزمان شد . بنده عضو مجلس مزبور هم بودم و در همان مقطع نیز سرپرستی دادگاه عالی انقلاب از ما تحویل گرفته شد كه در اصل ، پایان همكاری بنده با قوهی قضائیه در دادگاه عالی انقلاب و شورای عالی قضایی ، با شروع كار من در شورای نگهبان كه 24 یا 25 تیر 1362 بود، مقارن شد. مجلس خبرگان رهبری هم در همان ایام در روز پنجشنبه آغاز به كار كرد و پنج روز هم به درازا كشید. روز چهارمِ مجلس مزبور كه مصادف با یكشنبه بود ، نخستین روزی بود كه بنده در جلسهی شورای نگهبان هم شركت كردم.
**بفرما خدمت به اسلام كن
گفتنی است كه بنده عضو خبرگانِ تدوین قانون اساسی نبودم ؛ اما در شورای نگهبان در زمان حیات حضرت امام(ره)، عضویت در خبرگان رهبری داشتم . در ششمین سالی كه عضو شورای نگهبان بودم ، حضرت امام رحلت فرمودند. وقتی ایشان در شب 14 خرداد 1368 از دنیا رفتند، حدود 40 روز از دورهی نخست عضویت ما در شورای نگهبان باقی مانده بود. بنده قصد داشتم كه در دورهی دوم، از عضویت خودداری كنم. حتی دورهی نخست نیز تمایلی به این كار نداشتم؛ ولی حاج احمد آقا خمینی به بنده تلفن كردند و ابراز كردند كه خوب است بنده عضو عضو شورای نگهبان باشم؛ لذا كسی را به عنوان واسطه ، خدمت امام فرستادم اجازه بگیرند كه بنده در قم مشغول كارهای علمی باشم. حضرت امام(ره)، اجازه نفرمودند .
حاج احمد آقا به بنده گفت : وقتی به امام عرض كردم كه آقای مؤمن میخواهند درس بخوانند. فرمودند: « میخواهد درس بخواند كه چه ؟ برای اینكه خدمت به اسلام بكند ؟ خُب ! این سفرهی گسترده ! بفرما خدمت به اسلام كن ! »
**من مسلَّم گرفته بودم كه شما هستید
در اوایل رهبری حضرت آیت الله خامنهای بازهم مترصد بودم كه از شورای نگهبان كناره گیری كنم ؛ ولی شرایط را مناسب ندیدم. البته مقام معظم رهبری هم چیزی به ما نفرموند . ما در شورای بازنگری قانون اساسی و درگیر آن بودیم كه ناگهان پاسدارها خبر دادند كه ابلاغ بنده را در خصوص انتخاب مجدد برای عضویت در شورای نگهبان از رادیو خواندهاند. بنده خدمت آیت الله خامنهای عرض كردم كه شما با بنده صحبتی در این خصوص نفرمودید . فرمودند : «من مسلَّم گرفته بودم كه شما هستید».
در دورهی دوم عضویت در شورای نگهبان هم تا سال 1374 به درازا كشید . برای دورهی سوم ، بنده نامهای خدمت آقا نوشتم كه ایشان موافقت كننده بنده در شورا نباشم؛ ولی به هر حال مورد قبول واقع نشد و از اطراف هم از طریق دفتر مقام معظم رهبری و نیز آقای هاشمی رفسنجانی و همچنین خود فقها و حقوقدانان شورای نگهبان فشار آوردند و حتی برای مقام معظم رهبری نامه نوشتند كه مؤمن حتماً باید عضو شورای نگهبان باشد!
به نظر میرسد كه ما از هر طرف برای قبول این مسئولیتهای حكومتی احاطه شدهایم و امیدواریم كه خیر باشد.
**مشكلات انتخابات مجلس سوم در تهران
مسئله دیگری كه در نظام جمهوری اسلامی در دورهی عضویت ما در شورای نگهبان به وجود آمد و برای ما مشكل ایجاد كرد، مسئلهی انتخابات مجلس سوم درتهران و برخی از شهرستانها در زمان وزارت كشور آقای محتشمی بود. در مقطع برگزاری انتخابات ، بنده عضو هیئت مركزی نظارت بر انتخابات بودم. اعضای مزبور پنج نفر بودند كه رئیس نظارت در آن مقطع آقای امامی كاشانی بود . دوستان در آنجا اصرار داشتند كه بنده در هیئت مركزی نظارت باشم و به پیشرفت كارها كمك كنم. در آن حال ، آقای محتشمی در جمع ما حاضر شدند و عنوان كردند كه خوب است آئین نامهای در كار باشد و مذاكره ای برای هماهنگی صورت گیرد. منتها متأسفانه مطالبی غیر از آنچه صحبت شده بود ، خدمت امام به صورت كتبی منعكس شد كه برخی از این نامهها را هنوز هم بنده در اختیار دارم . بنده از یادآوری برخی از آن مطالب میگذرم.
آقای محتشمی طلبهای بودند كه از نظر سنی از من پایینتر بودند . ایشان وقتی در قم بود، با آقای سید مصطفی شاكری، هم بحث بود . بعد ایشان به نجف رفت . طلبهای مؤدب بود و با من سلام و علیك گرمی داشت. در نجف هم كه بودم ، در شمار طلبههای درس امام و نزدیك به ایشان بود و خیلی مؤدب برخورد میكرد.
در ماجرای انتخابات تهران انتظار داشتیم ، ایشان با همان صفا و صمیمیت ظاهر شود كه چنین نشد و متأسفانه مطالبی را برخلاف آنچه مطرح شده بود ، به صورت كتبی برای حضرت امام نوشت و ما در آن مقطع ، بسیار دچار زحمت شدیم .
وقتی انتخابات مجلس سوم برگزار شود، گزارشهایی داشتیم كه آرای برخی از كاندیداها را با آنكه در صندوق انداخته شده بود ، نخواندهاند. اما در ذهن حضرت امام مسئله به این شكل جلوه داده بودند كه شورای نگهبان میخواهد انتخابات تهران را بیجهت، ابطال كند.
ظاهراً یك روز هنگام عصر بود كه خدمت حضرت امام رسیدیم . ایشان فرمودند : « به من گفتهاند كه شورای نگهبان میخواهد انتخابات تهران را باطل كند».
**بازداشت ناظران شورای نگهبان!
آقای امامی كاشانی مطالبی گفتند و دكتر مدنی از حقوقدانان شورای نگهبان نیز مطالبشان را بیان كرد.
من هم در آخر صحبت كردم و به امام عرض كردم : « شورای نگهبان اصلاً تصمیم بر ابطال انتخابات ندارد و ما انتخابات تهران را صحیح میدانیم. منتها دو مطلب در كار است. در حدود 30 شعبه از شعب اخذ رأی ، ناظرین ما را دستگیر و زندانی كردهاند . وقتی در این شعب، ناظر شورای نگهبان را حبس كردهاند، ما حق داریم كه دست كم احتمال سوء نیت بدهیم . نهایتاً ممكن است تنها همین چند صندوق را باطل كنیم. گزارشهایی هم از ناظرین صندوق های دیگر ( كه حدود 600 صندوق است) به ما رسیده است كه دال بر وجود تخلفاتی است كه در این صندوقها صورت گرفته است . برای مثال در یك شعبه ، ظاهراً آقای باهنر دوهزار و خردهای رأی داشته است؛ ولی تنها دو رأی برای ایشان منظور شده است . ما این صندوقهای مشتبه را میخواهیم بازشماری كنیم و در این بازشماری ممكن است نتیجه آرا، جابه جا شود و خلاصه اینكه ، واقع ، معلوم گردد.»
**تاكید امام(ره) بر حق شورای نگهبان
وقتی بنده این مطالب را خدمت امام عرض كردم، ایشان فرمودند:
« حق شورای نگهبان است كه چنین كند و باید شما این كار را انجام دهید ؛منتها آنچه من میگویم ، این است كه كار به شكلی انجام شود كه به روزی كه برای برگزاری مرحله دوم انتخابات میان دورهای اعلام شده است ، لطمه نخورد».
ما گفتیم : «بسیار خوب». بنا شد صندوقها در اختیار ما قرار گیرد.
در این حال مرحوم حاج احمد آقا ابراز كرد كه خوب است یك فرد هم از دفتر امام بر این بازشماری نظارت داشته باشد .
من گفتم : « شاید این كار دون شأن دفتر امام باشد ؛ ولی در عین حال اشكالی ندارد».
بنده در همان حال به نوار ضبط صوتی كه در حال ضبط صدای محفل بود ، نگاه كردم و دیدم كه نوار در حال اتمام است . این بود كه صحبتهایم را كوتاه كردم . از طرف دفتر، آقای محمدعلی انصاری برای این نظارت انتخاب شد.
در نهایت هم صندوقها در اختیار شورای نگهبان قرار نگرفت! تصور بنده این است كه وزارت كشور و آقای انصاری باهم هماهنگی كردند و نگذاشتند كه صندوقهای شبههدار در اختیار شورای نگهبان قرار گیرد.
در نهایت ، حضرت امام را وادار كردند كه نامهای برای شورای نگهبان بنویسند و اعلام كنند كه انتخابات تهران ، صحیح برگزار شده است و صحت آن را اعلام كنید!
به نظر ما نمیبایست مسئله به این شكل انجام میشد و خاتمه مییافت. وقتی بنده در حضور امام مطالبم را عرض كردم ، كاملاً مشخص بود كه بیان بنده در خصوص تصمیم شورای نگهبان ، مؤثر واقع شده است. شاهدش اینكه امام فرمودند كه صندوقها در اختیار شورای نگهبان قرار گیرد.
حتی وقتی از محضر حضرت امام خارج شدیم ، مرحوم حاج احمد آقا به عمد نزد بنده آمد و به لحاظ اینكه از قدیم در قم با هم آشنا بودیم و رابطهای بین ما وجود داشت، ابراز كرد: « به جدهام حضرت زهرا(س) ما به امام نگفته بودیم كه شورای نگهبان میخواهد انتخابات تهران را باطل كند. من نمی دانم این مطلب از كجا در ذهن امام رفته است».
من گفتم : « حالا از هر جا كه رفته است، دیگر مسئلهای نیست. مهم این است كه امام به شورای نگهبان حق دادند كه به وظیفهی قانونیاش عمل كند».
غافل از اینكه صندوقها را در اختیار ما نمیگذارند. ما حتی برای اینكه صندوق ها را تحویل بگیریم ، برخی از اعضای حقوقدان شورای نگهبان همچون دكتر افتخار جهرمی را كه بیشتر با آقایان وزارت كشور رفاقت داشتند ، نزد آنان فرستادیم تا صندوقها را تحویل بگیرند ؛ ولی دست خالی برگشتند.
در نهایت ، خدمت حضرت امام گزارش شد كه انتخابات سالم است. در این حال امام به شورای نگهبان نامهای نوشتند و در آن آوردند كه « انتخابات تهران صحیح است و صحت آن را در رسانهها اعلام كنند» . این نامه قبل از اینكه به دست ما برسد، از تریبون مجلس خوانده شد. شورای نگهبان نیز با صدور نامهای اعلام كرد كه طبق تأیید حضرت امام ، انتخابات تهران صحیح میباشد.
این اتفاق ، هیچ توجیهی ندارد؛ جز اینكه نگذاشتهاند كه حضرت امام در جریان امر قرار گیرند ؛ در نهایت ما هم نتوانستیم بفهمیم كه انتخابات دوره سوم مجلس در تهران چگونه برگزار شد . اگر در آرشیو ، به مطالب روزنامههای آن ایام بنگرید ، خواهید دید كه جناب آقای آیت الله صافی (شخصیت بزرگوار و دقیق كه دارای اتقان و تقوای مخصوص به خود هستند) مطالبی را بیان فرمودند و صحبتهایشان از موضع ِ بالاتر از هیئت نظارت مركزی و به عنوان دبیرشورای نگهبان ایراد شد.
**مقاومت در برابر شورای نگهبان
با این وصف از طرف وزارت كشور با پاسخ ردی عجیب و غریب رو شدند . بعد از تشكیل مجلس سوم نیز ما بسیار در مضیقه بودیم و وقتی مجلس مصوبهای داشت، در مقابل نظریات شورای نگهبان ، مقاومت میكردند و هر روز شورای نگهبان را در مقابل طرحهای فوریتدار و دوفوریتی به مجلس میكشاندند.
در این اواخر هم صلاحیت واجدین شرایط برای مجلس خبرگان را به عهدهفقهای شورای نگهبان گذاشته بودند و برخی از كاندیداهای خبرگان كه در شمار طیف موسوم به چپ بودند ، وقتی از طرف شورای نگهبان تأیید نشدند، در مجلس به شورای نگهبان اهانت كردند و حتی به نام برخی از بزرگان اشاره كردند و ما بسیار اذیت شدیم.
با آنكه در آن دورهبا رفاقت و انصاف برخورد می كردیم و انتظار برخورد بد را از طرف مقابل نداشتیم ، ولی پاسخ مطلوب دیافت نكردیم. آیت الله آقای صافی هم نتوانستند این وضعیت را تحمل كنند و استعفا كردند. البته اگر بنده در جریان استعفای ایشان قرار میگرفتم ، مانع میشدم ؛ ولی وقتی خبردار شدم كه ایشان نامهی استعفا را به تهران و خدمت امام فرستاده و امام هم پذیرفته بودند . از این رو دیگر نتوانستیم كاری كنیم.
آقای محمدعلی انصاری كه نمایندهدفتر حضرت امام در مرحلهبازشماری آرا شدند، از تریبون رادیو ، تلویزیون
مطالبی را مطرح كرد كه نسبت به شورای نگهبان، توهینِ بسیاری شد و ظاهراً همین امر باعث شد كه آیت الله آقای صافی هم از شورای نگهبان استعفا كردند.
در كل، حس من این بود كه نمیبایست كار به صدور پیام امام منجر میشد؛ منتهای مراتب به لحاظ اینكه آن بزرگوار هر چه بود ، علم غیب نمیدانستند ، این مسائل اجتناب ناپذیر بود . ولی ما از برخی آقایان گله مندیم كه مطالب را آنگونه كه شایسته بود ، خدمت امام منتقل نمیكردند. هرچند شاید مصلحت این بود كه چنین شود و در رسانههای گروهی عدهای به كشور ما و انتخابات برگزار شده در آن طعن نزنند.
وزارت كشور در آن ایام در قضیه بازشماری اخلال كرد و فرد گمنامی را كه از بچههای قم بود ، به عنوان فرماندار تهران منصوب نمود كه مدت مأموریتش برای دو ماه ایام برگزاری انتخابات بود . در آن زمان خود وزیر كشور هم موضعدار بود . فرماندار مزبور ، نمایندگان ما را دستگیر و زندانی كرد و همین امر باعث شد كه انتخابات با سلامت صورت نگیرد.
**درباره حضرت امام(ره)
با این اوصاف، نباید توهمی در خصوص حضرت امام در اذهان به وجود آید كه ایشان بر اساس جانبداری از یك فرد ، چنین تصمیمی را اتخاذ كردند. همچنان كه بارها تكرار كردهام ، ما از ابتدا تا انتها ، جز پافشاری بر موضع حق از ایشان چیزی ندیدیم و در این خصوص، شبههای هم نداریم و كسانی را مقصر میدانیم كه از انتقال دقیق و صحیح اخبار به آن بزرگوار جلوگیری می كردند . اگر ایشان در جریان دقیق مسائل قرار میگرفتند، بیشك موضع دیگری اتخاذ میكردند . در خصوص تصمیمات حضرت امام مواردی در طول انقلاب و بعد از پیروزی پیش آمد كه جای سئوال بود كه چرا ایشان چنین كردند و گاه برخی افراد عنوان می كردند كه میبایست به نحو دیگری عمل میشد . در كُل خود بنده بر این باور بودم كه تصمیمهای امام، دست كم از حیث مصلحت اندیشی بهترین تصمیم بوده است.
یك بار هم حاج آقا احمدی میانجی در مورد مشابهی كه پیش آمده بود ، میفرمودند :
« شبیه این ماجرا در حكومت حضرت امیر(ع) نیز پیش آمده است كه گزارش غلطی را خدمت حضرت(ع) میگفتند. برای مثال گزارش ناصوابی در خصوص محمد بن ابی بكر به امام داده میشد و سبب میگردید كه ایشان محمد بن ابی بكر را عزل كرده و مالك اشتر را به جای او نصب كنند و در نهایت هم محمد بن ابیبكر از دست رفت و هم مالك اشتر و هم مصر به حكومت شایستهاسلامی نایل نشد . اینها به خاطر اخبار نادرستی بود كه به امام معصوم (ع) دادند.
حضرت امام نیز در این جهات از امیرالمومنین (ع) قویتر نبودند.»
وقتی مطلبی را به امام میرساندند ایشان موضوع را مفروض میگرفتند و براساس آن تصمیمی را اتخاذ میفرمودند . در كل نیز هدفشان خدا و هدایت انقلاب در مسیر مورد رضایت خدا بود و شك و شبههای در این امر وجود ندارد . در طول مدت انقلاب هم ممكن بود مواردی پیش آید و امام تصمیمی بگیرند كه به مذاق و مزاجما سازگار نباشد و برایمان سنگین باشد ؛ ولی شهادت میدهیم كه امام آن تصمیمات را جز به نیت جلب رضایت حق و حركت دادن انقلاب در مسیر صحیح اسلامی اخذ نكردند.با این وصف آن دوره بحمدالله گذشت. در دوره چهارم مجلس ، تقریباً هیچ مشكلی نداشتهایم و كار به خوبی و رفاقت پیش میرفت.
**شورای نگهبان و حمایت از دولت
واقعیت این است كه شورای نگهبان هرگز به صورت خطی برخورد نكرده و تسلیم هیچ كس هم نشده است . حتی به خاطر ندارم كه چیزی برخلاف قانون از شورای نگهبان بروز كرده باشد. بنده خودم تا به حال، یك رأی مصلحتی نداده ام و از محدوده ای كه برای یك عضو شورای نگهبان تعیین شده است ، فراتر نرفتهام. حتی به برخی از آقایان شورا هم گفتهام كه خلاف مرز و حد تعیین شده حركت كردن ، ممكن است خروج از وظیفهو خلاف شرع باشد. به یاد دارم كه حضرت آیت الله آقای صافی میفرموند :
« پس اگر این طور باشد ، شما اگر قاضی باشی، لابد ممكن است بعضی از آقایان شورا را تعزیر هم بكنی !»
وقتی مسئلهای به ما ارجاع میشد یا به شورای نگهبان مربوط بود و ما بر طبق موازین ، احیاناً به سود آقای موسوی انجام میدادیم ، طیفی كه مقابل آقای میرحسین موسوی بوند ، قهراً واكنش نشان میدادند كه چرا چنین كردید ؟ برخی از افراد این طیف ، حتی با من رفاقت داشتند و در عین حال، نیم ساعت و سه ربع صحبت میكردند كه در فلان قصه چرا شورای نگهبان ، آن گونه به سود میرحسین موسوی (نخست وزیر) رأی داد تا ایشان بتواند از این امر استفاده كند ؟ ما میگفتیم : «رأی ما رأی قانونی است. ما ممكن است با آقای موسوی اختلاف سلیقه داشته باشیم ، ولی این دلیل نمیشود كه در مقام رأی دادن و تصمیم گیری، این تفاوت سلیقهرا لحاظ كنیم » .
امید است خداوند متعال همهمان را در طول عمر موفق بدارد تا وظیفهالهی خویش را شناخته و سرسوزنی از آن منحرف نشویم .
منبع : كتاب آیت الله "محمد مؤمن" كه انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1387 آن را منتشر شده كرده است.
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان